سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» دلایل ورود یا عدم ورود حکومت به کنترل جمعیت از نگاه فقه که توسط آیتالله مدرسی در دوره پودمانی تربیت کارشناس جمعیت که از سوی مؤسسه اندیشه مسطور برگزار میشود، را منتشر میکند.
دوران انقلاب هر دو تجربه (رشد جمعیت و کاهش جمعیت) را داشته است. مسئولان امر دولتی و یا غیر دولتی، زمانی جمع شدند و دربارۀ کنترل جمعیت به بحث نشستند و روزی هم، مثل امروز برای افزایش جمعیت جلساتی را برگزار می کنند.
این به آن معنا نیست که جریان اوّلی (کاهش جمعیت) کاملاً اشتباه بوده؛ چون در زمانی ضرورت اقتضاء داشت که چنان تصمیمی گرفته شود، ولی نحوۀ برخورد و مقابله با آن از پختگی لازم برخوردار نبود؛ شاید همان برخورد ناصحیح باعث شد، امروز به شکل دیگری این موضوع به بحث گذاشته شود.
تبیین دیدگاه اسلام دربارۀ سیاست جمعیتی به صورت فنی در مورد کنترل جمعیت می باشد؛ وقتی به بعضی از اشکالات برخورد شده و حدودی برای آن در نظر گرفته می شود، ایرادهایی از سوی منتقدین مطرح می گردد.
* اصل موضوع جمعیت از نظر قرآن
در اینجا لازم است به چند سوال پاسخ داده شود؛ آیا ازدواج و تعدّد فرزند خوب است یا نه؟. اگر جواب مثبت است به چه میزان؟. آیا این مسأله اطلاق دارد یا مقید شده است؟.
روش کتابهای فقهی در این زمینه این است که ابتدا درستی یا نادرستی تعدّد ازواج را مطرح می کند.
این مسئله، فقهی و اجتهادی بوده و یک موضوع معمولی و عادی نیست؛ آن دسته از افرادی که توان فقهی نداشته و وارد این مقوله شدند با مشکلاتی مواجه شده و به نتایج غیرواقعی دست یافته اند.
* مؤلفه های موضوع جمعیت
موضوع جمعیت نباید ساده انگاشته شود؛ این مسأله که جمعیتِ جامعه ای افزایش پیدا کند یا نه، موضوع پیچیده ای می باشد. هر موضوع دارای مؤلفه هایی بوده و موضوع جمعیت نیز از این قاعده مستثنی نیست.
افزایش جمعیت موثر، موضوعی چند بُعدی است. یکی از ابعاد آن اقتصاد می باشد که اگر روند حرکتیِ اقتصاد در جامعه به طور صحیح باشد، جامعه نیز خوب حرکت خواهد کرد؛ اما در صورت وجود اقتصاد ناسالم، مشکلاتی را در جامعه به همراه دارد.
موضوع جمیعت از آن جهت که یک بحث جامعه شناختی است، نباید ساده انگاشته شود؛ بلکه این موضوع نیازمند فهم درست و تفکر در اجرا می باشد، عوامل زیادی در کثرت جمعیت اثرگذار هستند؛ سیاست های جمعیتی به دو گونه (مستقیم و غیرمستقیم) قابل تصور است.
سؤالات زیادی در هنگام صحبت کردن پیرامون این موضوع مطرح می شود که عمدۀ آنها اقتصادی است. وظیفه مبلّغ، زنده نگه داشتن ارزش های اسلام است؛ مبلّغ وظیفه دارد در جایی که موضوع قابل توجیه بوده، مشکلات اقتصادی را توجیه نموده و در جایی هم که موضوع قابل توجیه نیست از دخالت کردن بپرهیزد ؛ زیرا دخالت های بی مورد و غیرکارشناسانه نتیجۀ منفی به بار خواهد آورد.
موضوع کثرت جمعیت از جمله مسائلی است که دستورات آن در اسلام بیان شده؛ در اسلام ازدواج، فرزنددار شدن و تعدّد فرزند در حد معقول ارزش بوده و بیان مبانی فقهی آن به جهت تجربه تلخ جریان اوّل (کاهش جمعیت) یک ضرورت است.
در دوران مدیریت کاهش جمعیت، متاسفانه طوری موضوع و جریان کنترل جمعیت مطرح شدکه همه به این نتیجه رسیدند، تعدد و کثرت جمعیت ضد ارزش است؛ در آن دوران اگر کسی صاحب 3 یا 4 بچه بود، خجالت می کشید.
چنین تفکری برخلاف دستوری بود که اسلام به آن سفارش می کرد؛ متأسفانه برخی مقالات در آن دوران، فضایی را در جامعه به وجود آورد تا آن چه مورد نهی دستورات اسلام بود در جامعه اتفاق بیافتد.
* برای کثرت جمعیت، حجت شرعی وجود دارد
در منابع اسلامی برای کثرت جمعیت، حجت شرعی وجود داشته و به آن مشروعیت می بخشد؛ البته در کنار سفارش به کثرت جمعیت، وظیفۀ تلاش برای تربیت نسل خوب و سالم نیز بسیار توصیه شده است.
* محورهای سه گانه: فردی، اجتماعی و حکومتی جمعیت
محور فردی:
استحباب فرزندآوری از دیدگاه فردی، به این معناست که شخص می خواهد بچه دار شود یا خیر؟.
محور اجتماعی:
استحباب فرزند آوری ازدیدگاه اجتماعی، یعنی همه می خواهند بچه دار شوند؛ آیا چنین کاری خوب است یا نه؟.
محور حکومتی:
وظیفه حکومت اجرا کردن مبانی سیاست اجتماعی اسلام است. بنابراین اسلام برای حکومت تکلیف و برنامه، طراحی کرده است؛ برنامۀ حکومتِ سازنده در بعُد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و آموزش باید حول موضوع جمعیت باشد.
اگر «روایات استحباب فردی» در این باب بیان شود، زوایای بحث از لحاظ فقهی روشن خواهد شد.
روایت ذیل روشن ترین و محکم ترین روایت مربوط به استحباب فردی است که با بیان آن ابعاد دیگر نیز مشخص می گردد.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَقَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ إِنَّ لِي ابْنَةَ عَمٍّ قَدْ رَضِيتُ جَمَالَهَا وَ حُسْنَهَا وَ دِينَهَا وَ لَكِنَّهَا عَاقِرٌ فَقَالَ لَا تَزَوَّجْهَا ...... قَالَ فَجَاءَ رَجُلٌ مِنَ الْغَدِ إِلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه وآله فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ تَزَوَّجْ سَوْءَاءَ وَلُوداً فَإِنِّي مُكَاثِرٌ بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
امام صادق علیه السلام فرمود: شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و گفت: دختر عمویی دارم از همه جهت خوب ولی نازا است؛ آیا می توانم با این زن نازا ازدواج کنم؟. پیامبر(ص) فرمودند: با این چنین زن نازایی ازدواج نکن.
همین سؤال را شخص دیگری از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پرسید: پیامبر(ص) فرمودند: با زنی ازدواج کن که بتواند فرزند بیاورد و اگرچه آن زن، زیبایی نداشته باشد. پیامبر(ص) در دلیل این حرف فرمودند: من در روز قیامت به کثرت امت خود افتخار می کنم.
(الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 333)
در روایت دیگری که کتاب مَن لایحضره الفقیه شیخ صدوق از علی بن رئاب نقل کرده مانند روایت قبلی است و می خواهد بگوید: مهم این است که زن بتواند بچه دار شده و بر کثرت امت مسلمان بیفزاید.
این دو روایت از منابع شیعه نقل شده و به روایتی از منابع اهل سنت نیز اشاره می گردد.
روایت اهل سنّت از مستدرک حاکم نیشابوری نقل شده که می گوید: شخصی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده و پرسید، می خواهم با زنی ازدواج کنم که محاسن زیادی دارد، ولی نازا است؛ آیا می توانم با این زن ازداوج کنم؟.
پیامبر فرمودند: با چنین زنی ازدواج نکن.
با بیان سه روایت، اصل بحث دربارۀ کثرت جمعیت ثابت شده است.
بخش فردی یک بحث فقهی بوده و مشخص و واضح می باشد؛ بنابراین استحباب فرزندآوری در بعُد فردی مستحب بوده و پشتوانه محکم فقهی دارد.
*اما محور اجتماعی بحث
در بعُد اجتماعی با جمله «زیاد شدن امت من» این بحث نیز روشن است. زیرا اراده پیامبر(ص) این بود که مسلمانان جمعیت زیادتری داشته باشند و هدف زیادی جمعیت است.
از لحاظ حکومتی نیز وظیفه حکومت اجرا کردن مبانی سیاست اجتماعی اسلام است. اسلام برای حکومت برنامه و تکلیف درست می کند و برنامه آن باید در بعُد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مدرسه، آموزش حول این موضوع باشد. مثلاً عملی که برای افراد جامعه مستحب است، شخصی که به این مستحب عمل نکرده، مرتکب گناه نشده و کار حرامی هم انجام نداده است.
اما اگر حکومت ورود کرده، برنامه ها و سیاست هایی را که ضد استحبابی اجتماعی و عمومی است، اجرا نماید، موضوع فرق خواهد کرد.
این مشکلی بود که در گذشته وجود داشت و حکومت در موضوعات شرعی و احکام دین بیش از حد مجاز دخالت می کرد. یک شخص می تواند عملی را انجام ندهد؛ مثلاً انسان به عنوان فرد می تواند، نماز جماعت نرود؛ اما اگر دولت برنامه ریزی کند که نماز جماعت اجرا نشود یا دستگاه حکومت برنامه ریزی کند که سنتی تعطیل یا کم رنگ شود، باید پرسید: چرا دولت این حرکت را انجام می دهد؟؛ چرا دولت به دنبال تعطیلی یک سنّت است؟.
اگر در حالت عادی و معمولی، زمانی که رفتن به نماز جماعت هیچ مشکلی برای حکومت پیش نمی آورد، دولت برنامه ریزی کرده و نگذارد مردم به نماز جماعت بروند! یا بگوید که مثلاً «ربای تولیدی حرام نیست»!؛ چنین کاری از سوی دولت بدعت است و باید مقابله کرد.
در ابتدای انقلاب تفکرات سوسیالیستی رایج بود؛ اگر کسی نام سوسیالیست را با بی احترامی یاد می کرد، فوراً او را متهم به طرفداری از امپریالیسم می کردند؛ براساس همین روند، برخی تفکرات سوسیالیستی در اقتصاد و نظام سیاسی انقلاب از سوی افراد معلوم الحال نوشته و وارد شد.
متأسفانه امروزه برخی افراد ناآگاه به سمت غرب تمایل داشته و مباحثی چون: دمکراسی، آزادی و .... را در تفکرات غرب جستجو می کنند.
موضوع جمعیت نیز دستخوش همین حوادث شد؛ بنابراین، کسی که از مبانی فقهی اطلاع چندانی ندارد، نباید به خود اجازه دخالت در موضوعات فقهی را دهد.
*یک شبهه و پاسخ آن
شُبهه:
ممکن است کسی سؤال کند: روایاتی که مربوط به کثرت جمعیت بیان شده، در زمانی بوده که وجود جمعیت زیاد به عنوان یک عنصر مثبت و دارای قدرت، مورد توجه بود.
در برخی زمان ها وجود افراد بیشتر، أثرگذاری زیادی در اقتصاد جامعه داشت یا در جنگ ها تعداد زیاد نفرات، از عوامل قدرتمندی و سرافرازی یک گروه شمرده می شد؛ به عبارتی دیگر، تعداد بیشتر، رابطه مستقیم با قدرت بیشتر داشته است.
این آیات و روایات در ارتباط با آن زمان و قبل از ازدیاد جمعیت است. ولی امروز کثرت جمعیت باعث ضرر می باشد. بنابراین با تکیه به این روایات نمی توان حکم استحباب برای کثرت فرزند و جمعیت را اجرایی کرد؟!.
این عده در نتیجه گیری خود عنوان می کنند: باید برای رفع مشکل کثرت جمعیت، روایات را قید زده و گفته شود: زیادی فرزند در جایی ملاک عمل قرار می گیرد که قدرت به همراه داشته باشد.
جواب:
این شبهه صحیح نیست و نمی توان روایات را مقیّد کرد. زیرا جملۀ وارد شده در روایات اطلاق داشته و با قرینه ذکر شده است که قرینه اطلاق، «سقط» می باشد؛ با وجود قرینه، قید زدن جمله ای که اطلاق دارد، لغو خواهد بود.
به فرض این که روایات وارده قید زده شوند، مثل این است که گفته شود: خودِ فرزندآوری نه مستحب و نه مکروه می باشد؛ اگر قدرت آور است، مستحب و اگر قدرت آور نیست، مستحب نخواهد بود.
بنابراین بر مبنای چنین فرضیه ای، مشکل نه تنها رفع نشده، بلکه بیشتر خواهد شد.
در روایت بعدی شخصی سؤال میکند: مدتی است فرزنددار نمی شوم و زن من نازا است؛ از طرفی مشکل اقتصادی دارم چه کار کنم؟. معصوم علیه السلام می فرماید: فرزند داشتن خوب است، زیرا با کثرت فرزند، مسلمانان زیاد می شود. باید با زنی ازدواج کرد که فرزند بیاورد.
*دو حالت عادی و اضطراری
هر کدام از اقسام: «فردی»، «اجتماعی» و «حکومت» بر دو قسم «حالت عادی» و «حالت اضطراری» تقسیم می شود.
بنابراین بحث حالت عادی در این مسأله به پایان رسید و مُنتج به این شد که دولت در حالت عادی حق دخالت در مباحث شرعی را ندارد.
اما حالت اضطراری نیز بر دو قسم می باشد. نخست «زمانی» یعنی وقتی دو حکم مستحب و واجب با هم تزاحم کنند، راه حل چیست؟.
آن چه که قطعی است، در صورت تزاحم، مسأله را باید به گونه ای دیگر بحث کرد؛ البته تشخیص اینکه کدام یک از دو حکم، مقدّم می باشد از طریق مبانی اسلامی ثابت می گردد.
حال از نظر شرعی در موضوع مورد مناقشه آیا واجب برتری دارد یا مستحب؟. چنین وظیفه ای را باید شرع مقدس بیان کند؛ بنابراین نه حکومت می تواند در این رابطه نظری ارائه دهد و نه کسی که از مباحث فقهی اطلاعی ندارد.
جواب این سؤالات در موضوع کثرت جمعیت که: آیا کثرت جمعیت در شرایط فعلی مستحب است یا نه؟ یا به خاطر دلیلی، مفسده دارد؟ را باید از طریق شرع مقدس به دست آورد؛ اگر شارع تشخیص دهد در شرایط فعلی، کثرت جمعیت مستحب است، باید به نظر آن عمل کرد و اگر تشخیص دهد: خوب نیست، باز هم باید به نظر شرع مقدس عمل نمود.
اگر در زمانی کثرت جمعیت به نظر شرع مقدس، مفسده داشته باشد؛ یعنی شخص به دلایل اقتصادی نمی تواند فرزند زیادی داشته و از عهده مخارج آنان برنمی آید، داشتن فرزند بیشتر مستحب نخواهد بود،
به عبارتی دیگر، استحباب فرزنددار شدن تا زمانی که باعث ناهنجارهایی مانند: تربیتی، اخلاقی و اقتصادی شود، منتفی خواهد بود.
*وقتی مستحب واجب می شود
لذا اگر چنین مشکلاتی وجود نداشته باشد، کثرت جمعیت نه تنها ضرر ندارد، بلکه ضرورت هایی را به دنبال خواهد داشت؛ در چنین شرایطی است که مستحب به وجوب تبدیل می شود؛ یا در برخی مواقع اگر عنوان دیگری غیر از مفسده وجود داشت، مستحب مؤکّد می شود. مثل این که شخص برای کثرت فرزند، مشکلاتی غیر از مشکل اقتصادی، تربیتی و اخلاقی دارد.
گاهی مسأله جمیعت از حیث اجتماعی مهم بوده، به امنیت جامعه بستگی داشته و برای قدرتمند بودن یک کشور دارای اهمیت می باشد.
کثرت جمعیت برای کشورهای سکولار دارای اهمیت بوده و شدیداً به کثرت جمعیت نیازمند می باشند؛ اگر جمعیت نیروی جوان در چنین کشورهایی کم شود، دچار مشکل شده و لذا احساس خطر می کنند.
ولی در کشور ایران، با این که موضوع جمعیت علاوه بر موارد مطرح شده، موارد دیگری نیز دارد، که چندان به آن اهمیت داده نمی شود.
*بیش از سکولارها فعال باشیم
نظام ایران به جهت دینی بودن باید بیش از کشورهای سکولار در امر کثرت جمعیت فعال باشد.
با این بیان از نظر فقهی و در بُعد فردی مشخص شد: برای کثرت نسل و افراد از جهت فقهی تکلیف وجود دارد؛ اگر در گذشته کثرت جمیعت به دلیل مشکلات اجرایی نمود پیدا کرده بود، امروزه قضیه کاملاً برعکس شده است.
روحانیون برای رفع مشکلِ کاهش جمعیت باید دست به کار شده و با تبلیغ درست، زمینه را برای رفع مشکل جمعیت حل نمایند.
مبلّغ باید در تبلیغ خود این نکته را متذکر شود: اسلام غیر از مسأله اقتصاد، قناعت و ساده زیستی را هم بیان کرده است؛ اگر این موارد، مورد توجه قرار گیرد، کثرت فرزند و جمعیت مشکلی پیش نخواهد آورد.
*همه چیز اقتصاد نیست
در روایات شریف برای نگهداری فرزند و بیداری مادر در شب، ثواب های زیادی ذکر شده است.
اسلام این موارد را هم مدّنظر داشته که مبلّغین باید آن را بیان نمایند تا مردم بدانند همه چیز در اقتصاد و پول خلاصه نمی شود.
متأسفانه فضا و سبک زندگی جامعه نسبت به اوایل انقلاب تغییر کرده؛ ابتدای انقلاب مباحثی مثل: جهیزیه، مهریه و ... به این شکل وجود نداشت و مردم زندگی راحتتری داشتند.
روایت دیگر درباره مال و اولاد می باشد. رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید: «أَكْثِرُوا الْوَلَدَ أُكَاثِرْ بِكُمُ الْأُمَمَ غَداً» فرزندان خود را افزايش دهيد. فردا (ى قيامت) من به افزون بودن تعداد شما بر ساير امّت ها افتخار مىكنم.
(الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 2)